توهم رفاه با استفاده از عناوین عجیب یا خارجی
تاریخ انتشار: ۱۳ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۹۲۷۹۴۶
ایسنا/خراسان رضوی شرایط اقتصادی جامعه و آرزوی تجربه زیست مرفه، بستری فراهم ساخته تا اشخاص مختلف نوعی از توهم رفاه را در شرایطی متفاوت و گاه همراه با عناوین عجیب و غریب خریداری کنند.
این روزها استفاده از واژگان غیرفارسی و گاهی اوقات عجیب و متفاوت در جامعه رواج فراوانی یافته است. کافیشاپها و رستورانها از جمله اماکنی هستند که به کار بردن عناوینی متفاوت، غیرفارسی و در برخی مواقع عجیب و غریب در منوی آنها بسیار به چشم میخورد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بُعد اقتصادی و تأثیر شرایط اقتصادی و مالی جامعه بر گفتار، نوشتار و استفاده از عناوین گوناگون یکی از ابعادی است که میتوان مورد بررسی قرار داد. در این نگرش نوعی دید مارکسیستی به موضوع وجود دارد که بر اساس آن بسیاری از امور مادی و حتی خیالی و ذهنی به کالا و ماده تبدیل شده و فروخته میشود. طبیعتا انتظارات مخاطبان زمینه شکلگیری چنین بازارهایی را ایجاد میکند تا بر اساس آن خواسته و تقاضای مخاطبان در قالب کالا ارائه شود.
رفاه و تجربه زندگی مرفه را شاید بتوان آرزوی اغلب انسان ها دانست. کیست که نخواهد حتی دمی را بی غم نان سر کند؟
گاه این رفاه امکان وقوع دارد و با تلاشی معقول و نه جان کندن میتوان به آن دست یافت، گاه نیز شکاف بین طبقات آنقدر زیاد میشود که حتی معمولیترین تجارب و نیازها را برای عدهای تبدیل به آرزو میکند. در این صورت نیاز رسیدن به رفاه به عطش دیگرگون زیستن، تبدیل میشود؛ اما امکان دستیابی به آن وجود ندارد. در این صورت عدهای سرخورده از برآورده نشدن خواسته های خود، به راههای ناهنجار دستیابی به مطلوب دست میاندازند. خشم حاصل از دائم دویدنها و مدام نرسیدنها، انسان را به سواری چشم بسته مبدل میسازد که در مسیر هدفش دانسته و ندانسته حاضر است همه چیز را زیر پا بگذارد تا دست در گردن مطلوب کند.
در این میان اما هستند طبیبانی که درد حاصل از نرسیدنها را حتی برای مدتی کوتاه تسکین دهند. «مهم نیست که شما امکان تجربه دائم زندگی مرفه را ندارید، ما برای چند ساعت، توهم این تجربه را به شما میفروشیم» جملهای که در پس زمینه بسیاری از منوهای رستورانها، کافیشاپها، مراکز خرید، مراکز خدمات جشنها و... میتوان آن را سفیدخوانی کرد.
در بسیاری از موارد فوق، افراد تنها پوسته و سطحی از زندگی مرفه را تجربه میکنند تا جایی که فروشنده میتواند فقط و فقط با تغییر الفاظ و نه معنا کالای خود را جلای مدرن و مرفه بودن دهد و ارزش افزوده را از مشتری بستاند. مشتری از معمولی بودن بیزار است، چرا که عمری آن را تجربه کرده است. پس در فضاهای فوق هرچیزی که برای مشتری تداعی عادی و معمولی بودن کند ممنوع است.
مخاطب فریبخوردگی را میپسندد
در این راستا داوود شیخی، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی در گفتوگو با ایسنا درخصوص بهکارگیری واژگان غیرفارسی در جامعه از بُعد اقتصادی اظهار میکند: انتظارات کسانی که به عنوان خریدار یا مشتری وارد کافیشاپها یا فروشگاههای بزرگ (shoping center) میشوند، به این صورت است که چیزها یا شرایطی را تجربه کنند که تاکنون تجربه آنها را نداشته یا به صورت کامل نتوانستهاند آنها را تجربه کنند. در واقع توهم زندگی مرفه، به صورت مقطعی و همراه با اجناس یا کالای خریداریشده، به مخاطب فروخته میشود. در واقع حضور در این فضاها تجربهای حداقلی را در مدت زمانی کوتاه و در یک ساحت و شرایط مدرن و مرفه برای افراد ایجاد میکند و به عبارتی مخاطب نیز این نوع از فریبخوردگی را میپسندد.
وی ادامه میدهد: به عنوان مثال افراد گمان میکنند که بستنی کالایی عادی است که در همه جا وجود دارد و اغلب افراد آن را مصرف میکنند، لذا در راستای تجربه زندگی مرفه، بستنی را خریداری نکرده و به خرید «Ice cream» میپردازند؛ با وجود این که فضا و ابزارهای سرو آن ممکن است متفاوت باشد، اما در واقع ماهیت آنها هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارد. در واقع در کافیشاپها و اماکن اینچنینی چیدمان به گونهای است که توهم دیگرگونه بودن را در افراد ایجاد میکند زیرا تمام انسانها به دنبال متفاوت بودن با دیگران هستند. همانگونه که در بسیاری از تبلیغاتهای تلویزیون و سطح شهر نیز متفاوت بودن القا میشود، چرا که شبیه دیگران بودن، معمولی بودن را به دنبال دارد.
این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی بیان میکند: مردم عادی کمتر به مطالعه کتاب میپردازند، بنابراین فضاها مملو از کتابهای عجیب و غریب و دور از دسترس میشود که حتی ممکن است کاربردی نیز نباشد. همچنین این توهم ایجاد میشود که فضای کافیشاپ و رستوران شبیه شهر یا منطقه زندگی افراد نیست و نوعی از رضایت در مخاطبان ایجاد میکند. در واقع به نظر من علاوه بر هزینه کالا، لفظ و عنوان آن نیز فروخته میشود. به تعبیری آبپرتقال خریداری میشود اما هزینه جوس (juice) به عنوان ارزش افزوده پرداخت میشود.
حقیقت توسط مخاطبان تولید میشود
شیخی تصریح میکند: افق انتظارات موضوعی است که توسط هانس، فیلسوف آلمانی مورد بررسی قرار گرفته است که طبق آن هرآنچه به عنوان حقیقت و واقعیت پذیرفته میشود، توسط مخاطبان تولید میشود. به این معنا که مخاطبان و مشتریان تعیین میکنند که چه چیزی حقیقت و واقعیت است. بنابراین اگر اصل تمایل انسانها به تفاوت با دیگران در کنار این موضوع قرار گیرد، میتوان دریافت که چرا افراد ترجیح میدهند در فضایی غیرعادی و با عنوانی متفاوت همان کالا یا خوراکی معمول و همیشگی را مصرف کنند.
وی اضافه میکند: بر این اساس افق انتظارات مخاطبان و مشتریان شیوه فعالیت فروشنده را تغییر داده و تعیین میکند، در حالی که افق انتظارات مخاطبان نیز بر اساس نیازهای آنها شکل میگیرد. به عبارتی تجربه و زندگی در فضای دیگرگونه از جمله نیازهای افراد به شمار میرود. بر این اساس در واقع در جامعهای که درگیری اقتصادی وجود دارد و مردم نمیتوانند رفاه حداقلی را برای خود فراهم کنند، به اجبار به سراغ میانبرها رفته و برای لحظاتی رفاه و زندگی لاکچری را تجربه میکنند. چنین رویکردهایی در شبکههای اجتماعی و فیلترهایی که چهره افراد را زیبا میکند نیز به شکلی دیگر دیده میشود.
نقش پررنگ اهداف اقتصادی در کالاشدگی توهم
این پژوهشگر ادبی خاطرنشان میکند: با توجه به اینکه این موضوع از منظر مارکسیسم مورد بررسی قرار گرفته است، بنابراین کالاشدگی توهم و استفاده از کلمات عجیب و جدید، در اغلب موارد بخش اقتصادی را شامل میشود، اما میتوان این موضوع را به سایر بخشها نیز تسری بخشید، به گونهای که اهداف غیراقتصادی را نیز در بر گیرد. با این وجود ممکن است اهدف اقتصادی نیز در راستای اهداف دیگر و به عنوان هدف نهایی قرار داشته باشد.
شیخی میگوید: در جامعهای که جهان و جوامع غرب در سطح بالاتری قرار دارد و حضور در این فضاها غیرقابل دسترس است، کاربرد اصطلاحات و زبان آنها نیز میتواند اعتباربخشی به همراه داشته باشد. چنین رویکردهایی در سایر بخشها و زمینههای جامعه نیز به چشم میخورد؛ به عنوان مثال در سخنرانیهای انتخاباتی نیز قرض گرفتن چند واژه از علم اقتصاد، چندین واژه از فرهنگ و... این توهم را ایجاد میکند که شخص دانا و آگاه است و در پی آن نامزد انتخاباتی به اهداف خود دست پیدا میکند. با این حال اگر از منظر مارکسیستی این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم، هدف اقتصادی به شکل پررنگیتری دیده میشود.
وی عنوان میکند: در زمینه منوها و به کار بردن واژگان متفاوت در کافیشاپها و رستورانها نیز موضوع اقتصادی بسیار پررنگ بوده و پس از آن اهداف اجتماعی، فرهنگی و... قرار میگیرد. به شکلی که فضای کافیشاپ بستری فراهم میسازد که سبک غربی زیستن به لحاظ اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی تجربه شود. با این وجود فروشنده کافیشاپ، بُعد مالی و اقتصادی را در نظر میگیرد و بعید به نظر میرسد که در راستای ارتقاء فرهنگ و ... از ابزارهایی مانند کتابهای خاص استفاده کنند.
این پژوهشگر ادبی با بیان اینکه انسانهای متوهم دائما مجبور هستند که به دنیای واقعی بازگردند، اظهار میکند: این رفت و برگشت به دنیای توهم و زیستن در واقعیت حاضر، نوعی شکست و گسل ایجاد میکند. در مناطق حاشیه شهر مشهد افراد و خانوادههایی سکونت دارند که برای تأمین مایحتاج اولیه زندگی خود دچار مشکل هستند. آنها با استفاده از امکانات و تکنولوژیهای موجود میتوانند به مناطق مختلف شهر بروند. این اختلاف پتانسیل موجود سبب ترک خوردن و شکستن شخصیت افراد میشود که آثار آن به مرور زمان در جامعه دیده میشود.
شیخی میافزاید: این شرایط و اختلاف میان شرایط زندگی در حاشیه و مناطق برخوردار شهر در زندگی و جامعه کلاسیک (گذشته) وجود نداشته است، زیرا ارتباط و رفتوآمد به مناطق مختلف به راحتی امروزه نبوده است. سفر به کشورهای توسعهیافته نیز چنین انتظاری ایجاد نمیکند زیرا مدت زمان میان هر سفر زیاد بوده و هر روز با آن فضا و شرایط ارتباط برقرار نمیشود. به این ترتیب به نظر من در نهایت تمام این نارضایتیهای ایجادشده در شخصیت افراد ممکن است بستر اجتماعی و نیز نارضایتی جامعه را به دنبال داشته باشد.
شرایط نباید دستیابی به امکانات را آرزو کند
وی خاطرنشان میکند: بنابراین به نظر من سطح رفاه جامعه باید به گونهای باشد که دستیابی به این شرایط و امکانات به عنوان آرزوی افراد تلقی نشود و تنها به عنوان تفریح سالم و عادی قابل دسترس باشد. زیرا وقتی خواستههای کوچک در جایگاه آرزو قرار میگیرد، حجم زیادی از آرزوهای کوچک برآوردهنشده ایجاد میشود که میتواند نارضایتی فراوانی از سوی جامعه ایجاد کند.
این مدرس دانشگاه ادامه میدهد: به نظر من تلقی و تعریف ما از استقلال زبانی، درست نیست. استقلال به معنای خودکفا بودن تعریف میشود، به این معنا که از تمام جوامع بینیاز باشیم و درهای زبان و فرهنگ خود را به روی همگان ببندیم. بر این اساس وظیفه فرهنگستان این گونه تلقی میشود که واژههایی که وارد زبان فارسی میشود را به صورت جعلی از آن خود کند. به گونهای که در راستای مبری ماندن ساحت زبان، رایانه به عنوان معادل واژه کامپیوتر عنوان میشود و عدهای از جامعه این واژهها را میپذیرند.
لزوم ایجاد اندیشه و زبان مولد
شیخی بیان میکند: زمانی میتوان واژه یا مفهومی را نامگذاری کرد که زبان و اندیشه مولدی داشته باشیم. این در حالی است که تولیدات کشورهای دیگر را به نوعی رنگ کرده و متعلق به خود میدانیم اما این رویکرد از اندیشه و زبان کاهل ما نشأت میگیرد و رو به جلو حرکت نمیکند. در واقع وظیفه فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی این است که از تأثیر بد و منفی فرهنگهای دیگر بر زبان جلوگیری کند. هر مفهومی که وارد زبان و جامعه میشود، بار فرهنگی با خود به همراه دارد که نمیتوان آن را مدیریت و شخصیسازی کرد. در واقع با تغییر عنوان آنها، تأثیر آنها تغییر نکرده و به تبع استقلال فرهنگی را میسر نمیسازد.
وی اضافه میکند: بنابراین به نظر من تغییر عنوان واژهها ثمربخش نخواهد بود و باید سطح رفاه جامعه به حدی برسد که تجربه این شرایط از ساحت آرزو خارج شود و در دسترس قرار گیرد و عنوان و اسم آنها در اولویتهای بعد قرار میگیرد. به این ترتیب در چنین شرایطی به کار بردن این عناوین دستآویزی برای افراد نمیشود که با استفاده از آن به ایجاد توهم در مخاطب دامن بزنند. به طور کلی تلاش برای به کار نبردن این واژگان اقدام درستی است اما متاسفانه نتیجه دلخواه را به همراه ندارد و اندیشه و فرهنگ را تحت تاثیر قرار میدهد.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری فرهنگستان زبان و ادب فارسي كافه کافی شاپ منوفارسی مورد بررسی قرار کافی شاپ ها زندگی مرفه گونه ای قرار گیرد نظر من جامعه ای انسان ها عده ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۲۷۹۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زندگی سخت است، اما مدیرعاملی سختتر!
زندگی سخت است، اما مدیرعاملی سختتر است، چون تصمیمات شما بر زندگی دیگران نیز تأثیر میگذارد. اما موفقیت هم بدون از دست دادن بعضی از داشتهها امکانپذیر نیست. بیشتر مدیرعاملها با مبارزهای سخت مواجهاند. چون نسبت به سرنوشت شرکتشان مسئولیتی منحصربهفرد دارند. آنها هر روز در معرض تصمیمگیری با سطح حساسیت مرگ و زندگی هستند.
به گزارش عصر ایران، کتابهای بیشماری توسط مدیران و رهبران کسب و کار نوشته شده است. مشکل اصلی آنها این است که مسیر موفقیت را مستقیم و سرراست نشان میدهند. اما آقای بن هاروویتز، نویسندهی این کتاب واقعیت را هم در نظر میگیرد، شرایط مبهم و تنگناهای زیاد و تفاوتهای فرهنگی افراد را هم تعریف میکند و توصیفات فوقالعادهای از شرایط روحی خودش در دوران بحران دارد.
مدیریت بحرانهمه مدیرعاملها خواسته یا ناخواسته شرکتشان را در مواجهه با بحران خواهند دید و باید برای مقابله با آنها مهارت داشته باشند.
اگر مدیرعامل هستید، بار بیشتر مسئولیت تصمیمگیری و عواقب آن بر روی دوش شماست، اما این که بخواهید تنها با اتکا به دانش مدیریتی خودتان با مشکلات مواجه شوید، اشتباه است.
کارمندان شرکت هم جزئی از سرمایههای شرکت هستند و منافع شرکت با منافع آنها گره خوردهاست. پس لازم است آنها را تا حد امکان درگیر فرآیند تصمیمگیری و حل بحران کنید.
همانطور که میدانیم، مسئولیت، بدون اختیار و آزادی عمل ارزشی ندارد. کارمندی که مسئولیت دارد، ولی اختیار تصمیمگیری ندارد، حس وفاداری به شرکت و شغلش نخواهد داشت.
اکثر مدیران این ذهنیت را دارند که خلاقیت در زمان آرامش خاطر و رشد شرکت باید صورت بگیرد. در حالی که زمانی که شرکت از هر لحاظی دچار تهدید است و احساس میشود وارد سراشیبی سقوط است، باید خلاقیت صورت گیرد. این یکی از مهمترین اصول مدیریت در شرایط بحران است.
حواستان به روح و روان خودتان باشد، این سختترین مبارزهای است که مدیران با آن مواجهاند. دقت داشته باشید که علیرغم کمک گرفتن از کارمندان و مشاوران در نهایت شما به تنهایی باید با مشکلات شرکت مقابله کنید.
اخراج کردن کارکنانیکی از حساساترین کارهایی که هر مدیرعاملی از انجام آن میترسد، اخراج کردن افراد است. شیوهی برخوردتان با این جریانِ اجتناپناپذیر میتواند تأثیری بزرگ بر شرکت تان بگذارد.
زمانی که به این نتیجه رسیدید کارمندی منافع شرکت را به خطر میاندازد، بهترین کار اخراج سریع اوست. تأخیر در اخراج کردنِ فردی که میداند قرار است اخراج شود، تعارض بین او و شرکت را شدیدتر میکند.
هیچکس از رساندن خبر بد، لذت نمیبرد، اما نویسنده این کتاب اعتقاد دارد در جریان گذاشتن کارکنان به طور مستقیم امری حیاتی برای کسب موفقیت مدیرعامل است. چرا که مخفیکاری مشکلات ساده اولیه را تبدیل به امری غافلگیرکننده و حلنشدنی میکند. این غافلگیری، اعتماد کارکنان را خدشهدار میکند.
مدیرعامل باید پاسخگوی هر مشکلی در شرکت باشد و از همین رو تحت فشار ذهنی و روانی قرار میگیرد. اگر مدیرعامل هستید با عیان کردن مشکلات شرکت، در واقع آن را به افرادی میسپارید که میتوانند در سریعترین زمان ممکن آن را حل کنند.
اخراج کردن مدیرانبرای نحوهی بیان اخراج مدیران از قبل آمادگی داشته باشید. مدیری که اخراج میکنید قرار نیست برای همیشه هیچ همکاریای نداشته باشد. ممکن است در آینده به نحوی مجبور به همکاری با او باشید. پس شیوه صحبت با او باید معطوف به آینده هم باشد.
عزت نفس انسانها به راحتی خدشهدار میشود و از طرفی به سختی بازسازی میشود. هرگز کسی را که اخراج میکنید، سرزنش نکنید. برخورد منصفانه با مدیر اجراییِ اخراج شده، روی اخلاق و عملکرد تیم اجرایی تأثیر میگذارد و سبب میشود تیم اجرایی بعد از رفتن این عضو هم عملکرد درستی داشته باشند.
بخش منابع انسانی نقش مهمی در این مقوله دارد؛ چراکه کیفیت تعاملات و رفتار کارکنان را رصد میکند. قبل از این که رفتار نادرست یکی از کارمندان، شرکت را با بحران بزرگی مواجه کند، بخش منابع انسانی آن را برطرف میکند.
تصمیم گیرندگان و اجراکنندگانمدیران شرکتها را بر اساس مدلذهنی و عملکرد میتوان به دو دستهی تصمیمگیرندگان و اجراکنندگان تقسیم کرد.
تصمیمگیرندگان: مدیرانی هستند که بر روی یافتن مسیری که شرکت میخواهد طی کند، تمرکز دارند. به عبارتی جزء مدیران تصمیمگیرنده محسوب میشوند. در واقع آنها چندان در بخش اجرایی دخیل نیستند. اغلب مؤسسین شرکتهای نوپا در این دسته قرار میگیرند، مانند بیل گیتس که از جستجو و اتخاذ تصمیمات استراتژیک و چندساله لذت میبرند. آنها چندان درگیر جزئیات پیادهسازی چشم انداز و برنامه استراتژی نیستند. اغلب اوقات سازمانهایی که توسط این افراد اداره میشوند، عملکردی بینظم و فضایی پر هرجومرج دارند.
اجراکنندگان: مدیریت جزئیات برنامهها، نظارت بر عملکرد و درگیری با تحقیق و برنامهریزی را بیشتر دوست دارند. آنها از تصمیمگیرهای بزرگ و تغییرات شدید لذت نمیبرند، مثلاً دوست ندارند تصمیماتی در زمینهی تغییرات استراتژیک مهم بگیرند. گاهی این مسئله باعث میشود در زمان تصمیمگیریهای مهم کُند عمل کنند.
برای آنها بیش از آن که پاگذاشتن به دنیاهای جدید مهم باشد، حکمرانی هرچه پرقدرت در دنیایی که در حال حاضر در آن قرار دارند مهم است.
بهترین حالت چیست؟داشتن روحیهای ترکیبی از هر دوی این ویژگیها (تصمیمگیرنده و اجراکننده) است. مثلا رییس فروش یک شرکت ممکن است جزو دستهی اول بوده و از تصمیمگیریهای بزرگ لذت ببرد، اما وقتی طرحی کلی در تمام قسمتهای شرکت مطرح میشود و به تأیید همگان میرسد، بعد از آن مدیرفروش باید تمام انرژی خود را بر روی امور اجرایی طرح متمرکز کرده و تصمیمگیریهای بزرگ را به دیگران واگذار کند.
تکنیکهای آرامش اعصاببن هاروویتز مینویسد: در طول این سالها به چند تکنیک برای سر و کله زدن با خودم رسیدهام:
چند نفر دوست پیدا کنیدبا اینکه تقریباً غیرممکن است که در تصمیمات دشوار، توصیه فوقالعادهای از آنها دریافت کنید، اما از منظر روانشناسی، صحبت کردن با کسانی که تصمیمات چالشبرانگیز مشابهی را از سر گذراندهاند بسیار مفید است.
افکارتان را روی کاغذ بیاوریدوقتی قرار بود برای هیئت مدیره توضیح دهم که، چون شرکتمان سهامی عام است به نظرم بهترین کار این است که تمام مشتریان و تمام درآمدمان را بفروشیم و کسب و کارمان را عوض کنیم، ذهنم واقعاً در هم پیچیده بود. برای نهایی کردن آن تصمیم، شرح مفصلی از استدلالم را یادداشت کردم. فرایند نوشتن این سند باعث شد از روانشناسی خودم فاصله بگیرم و بتوانم به سرعت تصمیم بگیرم.
تمرکزتان روی جاده باشد، نه دیواریکی از اولین درسهایی که در مسابقات اتومبیلرانی تعلیم داده میشود این است که وقتی دارید با سرعت ۳۰۰ کیلومتر بر ساعت پیچی را دور میزنید، روی دیوار تمرکز نکنید؛ تمرکزتان روی جاده باشد. اگر روی دیوار تمرکز کنید، با مغز توی دیوار خواهید رفت. اگر روی جاده تمرکز کنید، طبق جاده به مسیرتان ادامه خواهید داد.
اداره کردن شرکت هم شبیه همین است. همیشه هزاران چیز وجود دارند که ممکن است درست پیش نروند و کشتیتان را غرق کنند. اگر بیش از حد روی آنها تمرکز کنید، بسیار محتمل است که هم خودتان را دیوانه کنید و هم شرکت را به گِل بنشانید.
به جای فکر کردن به چیزهایی که باید از آنها بر حذر باشید، تمرکزتان را روی جایی که دارید میروید معطوف کنید.
نکتهای جالب درمورد «عظمت عنوان شغلی»اندریسن معتقد است که کارکنان مطالبات متعددی از شرکت دارند: حقوق، پاداش، اختیار سهام، حوزهی کنترل، عنوان شغلی.
از میان اینها، عناوین شغلی از همه بسیار ارزانتر است، بنابراین منطقی است که بالاترین عناوین شغلی ممکن را به کارکنان بدهیم. اگر با این عناوین حس بهتری پیدا میکنند، بگذارید خوشحال باشند. عناوین شغلی هیچ هزینهای ندارند.
علاوه بر این، با استفاده از روش اندریسن همیشه میتوانید برای رقابت با سایر شرکتها بر سر کارکنان جدید، حداقل در یک جنبه پیشنهاد بهتری ارائه کنید.
در مقابل، در فیسبوک مارک زاکربرگ عناوین را عامدانه بسیار پایینتر از استاندارد میچیند.
قائممقامهای ارشد در شرکتهای دیگر در فیسبوک باید پر و بال عنوان شغلیشان را تا حد مدیر یا سرپرست قیچی کنند.